* خیلی خیلی خوشحالم چون بالاخره بعد از ماه ها خون دل خوردن بابت اینکه کاری از دستم بر نمی اومد تا با مرگ بجنگم، راه حلش رو پیدا کردم! ماجرا اینه که متاسفانه مادر جون از بیماری سرطان رنج میبره و همه دکترها میگفتن کار زیادی برای به تاخیر انداختن پیشرفت بیماری از دستشون برنمیاد و مدتها بود دچار غم بزرگی بودم چرا که هر روز وقتی چشمهامو باز میکردم احساس شرم میکردم از اینکه هیچ راه حلی ندارم، احساس ناتوانی میکردم که نمیتونم به بهبودی مادر جون کمک کنم. و اگه اون اتفاق ناگوار رخ میداد مطمئنا هرگز نمیتونستم خودمو ببخشم. تا اینکه بالاخره بعد از ماه ها تحقیق و جستجو، راهی برای مقابله با توده سرطانی مزاحم پیدا کردم! خوشحالم تو عصر تکنولوژی زندگی می کنیم و فن آوری سایبرنایف وجود داره. متاسفانه هنوز تو ایران چنین پیشرفتی حاصل نشده اما دارم بیشتر تحقیق میکنم ببینم چه کشور آسیایی چنین تکنولوژی ای داره تا هر چه زودتر برای درمان مادر جون اقدام کنیم. خلاصـــــــــــــــــــــــــــه در حال حاضر شادی من غیر قابل وصف هستش یعنی در این حد: یکی بیاد نیش منو ببنده!
* تو این مدتی که اومدم امریکا، دوستان
زیادی پیدا کردم اما یکیشون برام خیلی خاصه! با توجه به اینکه بخشی از
عمرم رو با بچه ها گذروندم، دوری از دنیاشون برام خیلی سخت و عذاب آور شده بود اما
این روزها لیندزی کوچولو رنگ شادی به دنیام بخشیده. این دختر کوچولو رو یه روز به
شکلی کاملا تصادفی تو فروشگاه دیدم و بعد از خروج همزمانمون از فروشگاه با مادرش
صحبت کردم و متاسفانه مطلع شدم پدرش اونها رو ترک کرده و در واقع حالا با مادرش
تنها زندگی میکنه. همون روز دعوتشون کردم آخر هفته مهمون من باشن و گرچه برای
مادرش خیلی عجیب بود یه غریبه داره بدون مقدمه دعوتشون میکنه! برای مردم اینجا اعتماد
به غریبه ها از ایرانیها هم سختتره اما وقتی براش از گذشته خودم و حضور سام تو
زندگیم تعریف کردم کم کم نظرش جلب شد و حالا لیندزی کوچولو شده بهترین دوست من!
* جیمز یه پسر انگلیسی تبار هستش که در حال حاضر شده دامادمون! خیلی وقت بود میدیدم سعی میکنه به ندلی نزدیک بشه و متوجه شدم
این برادر انگلیسیمون خاطرخواه شده!!! خلاصـــــــــــــــــــــــه رفتم تحقیقات
محلی و ندلی رو تشویق کردم بیشتر باهاش وقت بگذرونه شاید به درد هم بخورن که
خوشبختانه همونطور هم شده. برای هر دوشون آرزوی موفقیت و شادی بیشتر دارم.
امیدوارم روز به روز عاشقتر بشن و رابطه شون مستحکمتر بشه
* چند وقتی میشه با تشویق یکی از
دوستانم به تنیس علاقه مند شدم و دارم آموزش میبینم. انتظار نداشتم به زمان زیادی نیاز داشته
باشه! گاهی آرزو میکنم کاش هر شبانه روز بیش از 24 ساعت وقت داشتم تا بتونم همه
کارهایی که بهشون علاقه دارم رو انجام بدم اما خب فعلا مجبورم خیلی از کارها رو تو
برنامه روزهای تعطیل آخر هفته بذارم. تنیس ورزش جالبیه و علاوه بر اینکه فعالیت
بدنی بالایی نیاز داره، یه سرگرمی و تفریح فوق العاده هم محسوب میشه. از تنیس گفتم
اما واقعیت اینه که به شدت دلم برای اسب سواری تنگ شده. یاد روزهای خوش گذشته با
بابلز بخیر!
* و اما در مورد روز شکرگزاری و جمعه سیاه بگم ... روز شکرگزاری در واقع یکی از روزهای تعطیل امریکاست که میشه آخرین پنج شنبه ماه نوامبر. روز بعدش هم به جمعه سیاه معروفه. خلاصـــــــــــــــــــــــه روز شکرگزاری روز بخور بخور و مهمونی هستش روز بعدش هم روز حراجی و خرید! گاهی وقتها غبطه خوردن داره که اینجا مردم واسه شاد بودن دنبال دلیل و بهانه خاصی نیستن اما کشور ما درست برعکسش رخ میده! به هر حال نوشته مربوط به روز شکرگزاری و جمعه سیاه رو بعدا مفصل تو یه پست جداگانه قرار میدم.
* دارم افسوس میخورم برای اینکه چشمهاتو بستی و همنشین درستی انتخاب نکردی!!! خلاصــــــــــــــــــــــــه حواست باشه که هر کسی رو از همنشینها و دوستانش میشناسن، راستی همنشین خواه ناخواه تاثیرگذاره ... از من گفتن بر حذر باش!
* امشب میرم تئاتر ببینم. از شما چه پنهون من اصلا میونه خوبی با تئاتر ندارم!
* دارم فکر میکنم چقدر خوشم میاد از شروع. اصلا همچین آدمی هستم من، همیشه میخوام شروع کنم. به جون خودم اگه تا ابد به من زمان بدن هر لحظه دارم یه کاری رو شروع میکنم! این روزها هم به شروع جدیدی فکر می کنم: امتحان کردن مزه های جدید البته نه اینکه مزه های موجود امتحان نکرده رو امتحان کنم، نه، میخوام مزه های جدید کشف کنم! اصلا من چه کم از رازی خودمون دارم؟!
آخه وجدانا زکریا جون این انصاف بود؟! کشف کردی پس پتنتش چی شد؟! حالا تو بلاد کفر اکتشافت پیدا میشه و ملت رو لول میکنه! میخواستی ضررش فقط به هموطنهای خودت نرسه؟! بابا انصافتو شکر پس دید جهانی چی میشه؟!
---› شأن نزول این تفکر: من اگه شروع نکنم روزم شب نمیشه
* من خواب تو رو می بینم هنوز، بعد میام و عکسهات رو نگاه می کنم _ حساب اون گوش ماهی ای که برات کنار گذاشته بودم تا صدای دریا رو از اون بشنوی جداست!
سلام...
خیلی جاب لبود...
راستی برای مادرت آرزوی سلامتی میکنم...
برای خودتونم موفقیت آرزو میکنم...
ایشالا که روز بدنبینی دامادتونم با عروس خانوم خوشبخت بشن...
به دوست کوچولو هم سلام برسون...
هه هه...
سلام مهدی جان

راستش آمار وبلاگ نشون میده خواننده داره اما من اسمشون رو گذاشتم خواننده های خاموش! به هر حال بابت نظرت ممنونم
دوست عزیز لطف داری امیدوارم تو هم همیشه کنار عزیزانت شاد و موفق و سلامت باشی
راستی کار خوبی کردی آدرس وبت رو گذاشتی من هم میتونم از نوشته هات استفاده کنم پس حتما میام میخونم
شاد باشی
1-شادی رو از جمله جمله این پستت درک کردم و شاد شدم مانی
.
هوش زیادشو از همین جا میشه فهمید مانی
2- خوشم میاد خودت واسه خودت فک و فامیل جور میکنی!!بالخره اینم یه شروعه برای اثبات اینکه هممون با هم فامیلیم!!لیندزی اسم خوشگلیه اذیتش نکنیا اون دوست کوچولوی پسر عمومه!!
3-به ندلی بگو ما به تو افتخار می کنیم دیدی تو ایران پسر کمه به ایرانیا رحم کردی رفتی با یه انگلیسی!!
4- دارم افسوس میخورم برای اینکه چشمهاتو بستی و همنشین درستی انتخاب نکردی!!! خلاصــــــــــــــــــــــــه حواست باشه که هر کسی رو از همنشینها و دوستانش میشناسن، راستی همنشین خواه ناخواه تاثیرگذاره ... از من گفتن بر حذر باش!(کی ؟؟؟؟؟؟؟)
5- من خواب تو رو می بینم هنوز، بعد میام و عکسهات رو نگاه می کنم _ حساب اون گوش ماهی ای که برات کنار گذاشته بودم تا صدای دریا رو از اون بشنوی جداست! (خیلی با احساس بود)
شاد باشی مانی
خوشحالم نوشته های من باعث شدن احساس شادی بکنی در واقع همیشه شاد شدن دیگران بیشترین انرژی و شادی رو به من برمیگردونه

این کوچولو خودش هم مثل اسمش خوشگله مخصوصا حرف زدنش که واقعا جالبه
هاهاها بگو پسر عموت باهوشه که به فکره ایرانیها بوده تشویقش کرده آقای عاشق رو دریابه!
اون بخش نوشته خطاب به یه دوست قدیمی هستش که متاسفانه داره مسیر اشتباه رو طی میکنه با اینکه بارها شاهد دورنگی اون شخص خاص بوده باز هم به همنشینی باهاش تن میده البته این نظر من طبق تجربه م هستش و مطمئنم روزی به حرفم میرسه به هر حال امیدوارم همیشه موفق باشه!
ممنونم متقابلا برات آرزوی شادترین لحظات رو دارم
بعد مدتها یه نوشته پر از انرژی خیلی خوبه
خیلی خیلی خیلی عالیه
الان خیلی خوشحالم هم برای مادر جون و هم برای اینکه بعد یه مدت واقعا و ازته دل خوشحالی
میشه خوشحالیت رو رو تو تک تک جملات متنت حس کرد واین خیلی عالیه
بهت تبریک میگم که تونستی راه درمان رو پیدا کنی
امیدوارم که خیلی زود مادربزرگ عزیزت هم بهبودی کاملش رو بدست بیاره و دیگه نگران نباشی
تئاترم بهت خوش بگذره ها ها هاااااااااااا
اااا پس بالاخره جیمز وندا رو بهم رسوندی
ازطرف من یه تبریک حسابی به ندای عزیز بگو
امیدوارم که همیشه درکنار هم شاد باشن و به قول خودت هرروز عاشقتر بشن
وبالاخره با لیندزی دوست شدی چه خووووب
عالی شد
میخواستم ازت بپرسم که خودت گفتی
قرار بود عکسش رو بذاری هاااا یادت نره مانی
امیدوارم همیشه پست هات اینطوری باشه پراز انرژی
خواهر عزیزم تو همیشه نسبت به من لطف داشتی و همیشه با شریک شدنت تو لحظات شادی و غمم منو خوشحال کردی

خلاصه دست این دو گل نوشکفته رو تو دست هم گذاشتم البته هر کی ندونه تو که خوب میدونی قبلش تحقیقات محلی انجام دادم!!!
از آرزوی قشنگت برای ندلی و جیمز ممنونم از طرف خودم و اونها ازت تشکر میکنم

عجبا زود میخوای تلافی کنی این ماجرای خوش بگذره رو!
راستش نظرم تا حدودی نسبت به تئاتر عوض شد آخه تئاتر موزیکال بود و خیلی کسل کننده نبود اما باز هم سینما جایگاهش ویژه ست
آره دیگه دیدم جیمز عاشق پیشه از خواب و خوراک افتاده درسش داره افت میکنه!!!!!!!
آره بالاخره این کوچولو شد یکی از دوستهای خوبم. چش عکسش رو هم میذارم ببینیدش یعنی از اون بچه هاست که مطمئنم ببینیش عاشقش میشی
من هم امیدوارم همیشه شاد و پر انرژی باشی تا تو کل کل با من حداقل یکبار هم شده پیروز بشی هاهاهااااااااااا
شاد باشی
هرچی خواستم جوابتو ندم نشد که نشد
هجمله به جمله خوندم گفتم ولش کن تا به این جمله رسیدم
من هم امیدوارم همیشه شاد و پر انرژی باشی تا تو کل کل با من حداقل یکبار هم شده پیروز بشی هاهاهااااااااااا
یعنی روتو برم مانی
حالا خوبه همیشه مغلوبی اینقدر روت زیاده
یه بار می بردی چی می کردی تووووووو
والا با این نوناشون
به شدت تکذیب میشه من همیشه پیروز میشم یکی دوبار گذاشتم ببری که دلت خوش بشه ناامید نشی
والااااااااا با این شایعه بردشون
به به میبینم ک خیلییییییییییییییییییی خوشحالی
چرا میخوای یکی بیاد نیش تو رو ببنده ... مانی شاهکار کردی ، چقدر خوبه ک آدم بتونه برای یکی کاری انجام بده ... از خوشحالی تو منم انرژی میگیرم ... امیدوارم همیشه خوش باشی و برای هر کسی ک میخوای کاری انجام بدی ب بن بست نخوری
از طرف من اون دوست کوچولو رو ببوس و بهش بگو دوست دارم هوارتا ... چون پیشته و تو تهنا نیستی و باعث شادی تو باشه ... آره حتما عکسشو بذار تا ما هم با این کوچولو آشنا بشیم
مانی اونجا هم باعث و بانی خیر شدی ؟؟؟ بابا ایول داری ... از طرف من ی تبریک مخصوص ب جیمز و ندا بگو . بنده خدا عاشق شده هاااااااا ، مانی الان جیمز ب جون تو دعا میکنه
آفرین خاله جون ورزش رو دنبال کن ، منو نمیبینی صبح تا شب در حال ورزش کردنم
تئاتر بهت خوش بگذره خاله جون
ممنونم محبوبه جان که تو شادی من شریک شدی و همین متقابلا به من انرژی و شادی بیشتری میبخشه

چش حتما عکسش رو میذارم این کوچولوی دوست داشتنی رو ببینید و البته حتما از شما دوستای خوبم براش تعریف میکنم
مرسی به من لطف داری کار خاصی انجام ندادم مطمئنا هر کسی جای من بود همین کار رو میکرد. بابت تبریکت هم ممنونم از طرف خودم و دوستانم ازت تشکر میکنم
چش ورزش هم به شدت دارم پیگیری میکنم. جدی میگی ورزش میکنی یا شوخی بود؟ اگه جدی بگی که واقعا جای خوشحالیه آخه کم دیدم دخترهای ایرانی اهل ورزش باشن
هاهاهااااا تئاتر دیشب بد نبود اما خب شیطنتت رو گرفتم ها من میونه خوبی با تئاتر ندارم حالا شماها هم میگید خوش بگذره
اتفاقا درست گفتی مانی دخترای ایرانی کم ب ورزش اهمیت میدن.من ب والیبال علاقه دارمواگر بخوام ورزشی رو دنبال کنم اونم والیباله.حرفم شوخی بود ب درسم برسم شاهکا کردم البته میدونم ک تقصیر خودمم هست چون برنامه ریزی دقیق ندارم.

آره متاسفانه هنوز فرهنگش به درستی تو ایران جا نیفتاده اما با حرفت موافقم اگه برنامه ریزی دقیقی داشته باشیم، میتونیم به همه کارها و علایقمون بپردازیم. والیبال رشته خوبیه سعی کن حتما زمانی تو برنامه ریزیت بهش اختصاص بدی. واقعا حیف نیست زندگی روزهایی رو به ما میده که فقط یکبار تکرار میشه اونها رو بخوایم فقط به یه کار اختصاص بدیم؟! هر چیزی به اندازه ش خوبه درست رو با برنامه ریزی پیش ببر تا وقت برای ورزش و سایر علایقت داشته باشی
شاد باشی دوست خوبم
من که کلا چیزی نفهمیدم ولی وقتی داشتم میخوندمشون نیشم تا بناگوش باز بود بااینکه از کسایی که نام برده بودی هیچکدوم رو نمیشناختم ولی از اینکه این قدر باانرژی بود منم خوشحال بودم وانرژی گرفتم امیدوارم همیشه پرانرژی بمونی!
آخی دیگه شرمنده اگه نامفهوم نوشتم اما خیلی خوشحالم که میگی این نوشته ها باعث شدن انرژی بگیری

یه توضیح مختصر هم ضمیمه نوشته م بکنم:
مادر جون منظورم مادربزرگم هستش که از بچگی طبق عادت بهش میگم مادر جون
ندا که من بهش میگم ندلی یکی از دوستانم هستش که قبلا با هم تو یه دانشگاه بودیم اما تو مقاطع مختلف، الان هم همونطور شده
لیندزی کوچولو هم که مفصل تو نوشته توضیح دادم
بابلز اسم اسبم بود
زکریا جون هم که رفیق فابریک خودمه!!!
ممنونم پوری جان من هم متقابلا برات آرزوی بهترینها و شادی روزافزون دارم دوست خوبم
نیست حالا پسرای ایرونی خیلی وقت به ورزش اختصاص میدن !!!!!
اختیار داری در حال حاضر داری نوشته های یه گل پسر ایرانی رو میخونی که تمرینهای بدنسازی و تنیس جز جدا نشدنی برنامه هاشه از فردا هم میخواد دویدن رو به برنامه هاش اضافه کنه اما هر کسی میبیندش میگه وااااااااااای چقدر لاغر شدی! ملت صبر ندارن
راستی آراس هم همین برنامه رو به شکلی فشرده تر و سختر تر دنبال میکنه
داداش مانی واقعا دم شما گرم بابت توضیح
مرسی!
امیدوارم مادربزرگت هرچه زودتر بهبودیشو به دست بیاره و دوباره باعث خوشحالی بینهایتت بشه!
ممنونم منم امیدوارم همیشه هم خودت و هم عزیزانت شاد و سلامت باشید
اینجا هم سحر دست از کل کل برنمیداره
ااااااااااااااااا مانی همه ب منم میگن لاغر شدی
حتی فامیلای دورمون ک سالی ب دوازده ماه من رو نمیبینن.افسردگی گرفتیم بابا.
باریک مانی.بچه حلالزاده ب خالش میره.سحر این ب من رفته ک انقدر دنبال ورزشه هااااااااا
تو اگه میخوای دنبال ورزش بری، چون لاغر هستی ورزش های هوازی رو خیلی کم انجام بده در عوض ورزشی مثل بدنسازی خانمها با وزنه و رژیم غذایی مناسب کمک میکنه هم شاداب و سلامت بمونی و هم اندامت خوش فرم بشن که دیگه بهت نگن لاغر! اما من فعلا دوره چربی سوزی فیتنس رو میگذرونم که لاغر شدم
آره دیگه کل خانواده ژنتیکی با استعدادیم دیگه ورزش که جای خود داره خاله جون
محبوبه کار دستمون نده جون سحرررر
)
این بچه تا حالا برای ما سخنرانی رژیم غذایی نذاشته بود که مثل اینکه خدا رو صد هزار مرتبه شکر از این به بعدباید شاهد سخنرانیهای این سبکی هم از طرف سونبه مانی باشیم
(از اونجایی که محبوب و الهام و پوری معنی سونبه رو میدونن برای مانی توضیح میدم که سونبه چیه
مانی جان سونبه یه چیز تو مایه های همون سنیور خودمونه البته به زبان کره ای
حالا بیا و این اعتمادهای کاذب رو جمع کن دیگه کی میشه
محبوبه جون من اگه کل کل نکنم با این بشر که دیگه کی تخریب روحیه اش کنه که در سطحی نزدیک به سطح نرمال زندگی کنه از نظر خودشیفتگی
خودشیفتگیش آنرمال بشه چه .... بر سرم بریزم بنده
البته از این حقیقت هم نمیشه گذشت که کل کل با مانی از فیوریتهای بنده است
همیشه هم طفلی کم میاره
دیدی؟؟؟؟؟!!!!!!
من کم میارم؟! این همه مدالهای افتخار اول شدن رو نمی بینی!

حالا ایرادی نداره میدونم نمیخوای اعتراف کنی که دوست داری از اطلاعات عظیم سونبه (ای داد بر من تا الان هندی حرف میزدید حالا کره ای هم بهش اضافه شد) استفاده کنی آخه من اگه آراس رو راهنمایی نکنم که مدام دسته گل آب میده بعد ترم به آخر نرسیده اخراجمون میکنن از خاک امریکا
اختیار دارین استــــــــــاد کل کل با شما باعث میشه انرژیهای فراوانتون تخلیه بشه و بتونید تمرکز بیشتری روی تدریستون داشته باشید اینه که من برای علم آموزی خودم هم شده باید به کل کل ادامه بدم
آها پس کل کل میکنی تا مانی ی حالت نرمال دربیاد
)
ولی بذار سخنرانی کنه ، بچم رفته جای غریب و نمیدونه برای کی سخنرانی کنه ، حداقل ما اینجا هستیمو ب حرفاش میگوشیم (حال کردی مانی یا نه
راستی مانی بیزحمت ی عکس از اون مدال افتخارات بنداز ببینم ، مرسی خاله جون
اوه خاله جان خبر نداری پسرت همین چند روز پیش کنفرانس داشته یعنی سخنرانی در حد کهکشان دیگه خودت حدیث مفصل بخوان از این کهکشان هاهاها
بله بله اطاعت امر اصلا مدال ها قابل خاله خودم رو نداره!!!
جا داره بگم مانی جان مجددا نیازه که کمی کمش کنی
میدونی که چی رو میگم
ای بابا من به این مظلومی دلت میاد اینطوری بگی!