خوب، بد ... زندگی

به دنیای من خوش آمدید

خوب، بد ... زندگی

به دنیای من خوش آمدید

خلاصـــــــــــه تموم شد

بالاخره ترم اول تموم شد

حالا دیگه جزئی از خاطراتم شده اما خاطراتی که کاملا موندگار هستن! خوب یادم میاد یک ماه اولی که اینجا اومده بودم، گیج بودم و نمیدونستم حجم عظیمی از کارهایی که باید انجام بدم رو چطور تقسیم بندی کنم اما کم کم با کمک دوستان خوبم موفق شدم امور مختلف رو انجام بدم و روال عادی زندگیم مشخص بشه.

خوشبختانه بعد از یک ترم فشار درس و امتحانات، حالا تعطیلات بین ترم فرا رسیده و میشه کمی هم به فکر تفریح بود چون بعد از تعطیلات دوباره با حجم بالای درس فقط باید به فکر دانشگاه بود. از ترم بعد احتمالا کلاس حل تمرین هم به لیست کارهام اضافه و فشار درسها بیشتر میشه پس باید حسابی از فرصت پیش اومده برای تفریح استفاده کنم که باز روز از نو میشه!

نظرات 9 + ارسال نظر
سنیور الهام جمعه 2 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:18 ب.ظ

خسته نباشی قهرمان
پس شیر آتش فشانی رو نابود کردی یه جورایی انقد آب خوردی....
موفق باشی و بهت خوش بگذره جای دختر عموتم اونجا خالی کن

به به سلام حال دختر عموی خودم چطوره؟ من که نمی تونم تو وبت نظر بذارم، آراس هم بی معرفت کلا داداشش رو فراموش کرده دیگه راهی نبود جویای احوالت بشم!
هاهاها آره دور از جونت شیر فهم که هیچی خ...ر فهم شدم کل درسها رو! (ناراحت نشی شوخی بود)
چش جای شما هم اینجا محفوظ هستش از حالا رزرو کردم
ممنونم الهام جان تو هم موفق و پیروز باشی

محبوبه شنبه 3 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:59 ب.ظ

به به خاله جون
میتونم حدس بزنم ک امتحاناتو چیکار کردی...
حسابی ب اون تفریحت فکر کنااااااااااااا.برو حالشو ببر.
هر چی هم میخوری تو این مدت باید ب جای منم بخوریااااااااااااااااااااااااا
موفق باشی خاله جون
منم از هفته آینده امتحانام شروع میشه

به به ببین کی اینجاست احوال خاله گلم چطوره؟
انصافا خیلی تلاش کردم خب خوشبختانه نتیجه ش رو هم گرفتم یه جورایی روی شیر آتش نشانی هم کم شد
وااااااااای خاله امشب میرم مسافرت مادر جون هم میاد خیلی خوشحالم بعد از مدتها می بینمشون
هاهاها چش اصلا غذا خوردن تنهایی نمی چسبه باید به جای خاله محبوب هم بخورم
حسابی بخون و مطمئن باش نتیجه تلاشت چیزی جز موفقیت نخواهد بود
امیدوارم موفق باشی و همیشه شاهد شادی روز افزونت باشم

مهسا یکشنبه 4 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:01 ق.ظ

خستـــــــــــــــــه نباشی مادرجان
آغاهه شما مشقاتو بنویس کلاس حل تمرینو بی خیال شو بذار ملت رو پای خودشون بایستن ... اصن چه معنی میده آدم معلوماتش رو با دیگران در میون بذاره ( در راستای اغفال تحصیلی )
هووووووووووم تفریح رو خوب اومدی البته از نوع تفریحات سالمش
خوش بگذره بهت پسرم

ممنونم مامان ماریچی
هاها باید دید چی میشه فعلا از ظاهر ماجرا اینطوری برمیاد که چاره دیگه ای ندارم جز اینکه اغفال بشم و حل تمرین رو بپذیرمش
اختیار داری من و تفریحات ناسالم؟! استغفرالله
ممنونم امیدوارم تو هم روزهای شاد و پر از انرژی ای رو سپری کنی

بهزاد یکشنبه 4 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:31 ق.ظ

خسته نباشی داداشم؛ خوشحالم که ترم اولتوبخوبی گذروندی امیدوارم همیشه توزندگیت موفق وسربلندباشی؛ تعطیلاتم خوش بگذره؛ محبوب هم که همش فکرخوردنه بابابسه دیگه؛ راستی داداشی یه برنامه پیداکردم که بتونم باگوشی نظربذارم

به به سلام داداش بهزاد گلم چطوری پسر؟
خیلی خوبه که اینجا هم کنار همه ما هستی
هاها از لحظه اول مسافرت تا به حال مریض بودم دیگه وقت نشد جای محبوب غذا بخورم
ممنونم داداشی امیدوارم تو هم همیشه شاد و موفق باشی

محبوبه یکشنبه 4 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:44 ب.ظ

خوبم خاله جون
خوشحالم ک نتیجه زحماتت رو دیدی(فکر کن کارنامه مانی بیاد دستت همش 20 ، 20 ، 20 )
واااااااااااااااااااااااااای بهت خوش بگذره خاله جون ، مواظب مادر جون باش ب تو سپردمشااااااااااااا.
ها خوب کاری میکنی،ب جای من زیاد بخور میدونی ک خیلییییییییییی لاغر شدم
حتما خاله جون،از فردا استارت درس رو میزنم(میرم کتابخونه ، تو خونه اون وروجکا نمیذارن من تمرکز داشته باشم)
مرسی مرسی مرسی

خوشحالم که میگی خوبی امیدوارم امتحاناتت رو خوب گذرونده باشی
ممنون از لطفت مادر جون هم خوبه روند درمانش خیلی خوب پیش رفته
اوه خاله جان نبودی ببینی چه ویروس نافرمی به جون خواهرزاده ت افتاده دیگه رکورد موندگاری جنتی رو هم شکسته! نشد به جات غذا بخورم اما در ادامه تعطیلات جبران می کنم!
شاد باشی

سحر دوشنبه 5 دی‌ماه سال 1390 ساعت 05:41 ب.ظ

سلام
چرا غیبت می کنی ؟؟؟
اخه من چه گویم !!!
باشه غیبت کن شما ... هی ژشت سر من و ای آراس بگو
خب به سلامتی خلاص شدی از دست اولین شیر اتش نشانی
بابا ازدست تو و این شیر اتش فشانیت
سوار ون شدم دارم میرم خونه سارااینا یه شیر اتش نشانی کوچولو وصله تو ماشینش نگام بهش افتاد خندم گرفت
از تعطیلات لذت ببر به مادرجونم سلام برسون
کمتر غیبت منو بکن
والاااااااا

به به سلام بر آراس کم پیدا چطوری؟
ببین چند روز فرستادمت بری اونجا واسه تعطیلات کلا فراموش کردی داداشی هم داری!
من و غیبت؟ اصلا یه چیزی میگی از محالات!
هاها اون شیر آتش نشانی نمادی هستش که هر وقت کم پیدا بشی تو رو یاد داداشت بندازه
ممنونم لطف داری
شاد و موفق باشی

محبوبه شنبه 10 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:11 ب.ظ

خداروشکر خبر خوبی بود مانی جان ، امیدوارم ک مادرجونت هم روز ب روز بهتر بشه
ای واااااااااااااااااااااااااای ویروس افتاده بود ب جونت ، والله ویروس جدید اومده همه بچه هارو هم گرفته ... هستی دو روز کلا تو رختخواب بود ، دانی و بنی هم تو قرنتینه تشریف داشتن...
اشکال نداره مانی جان از این ب بعدش رو جبران کن
همچنین خاله جون

ممنون لطف داری، امیدوارم عزیزانت همیشه در شادی و سلامتی کامل کنارت باشن
ا چه بد خیلی مراقب اون کوچولوها و خودت باش که مریض نشید. من که از لحظه اول رسیدم اینجا به خاطر تغییر آب و هوا مریض شدم البته الان دیگه بهترم اما خیلی نافرم بود.
باشه از امروز جبران می کنم نگران نباش

سحر یکشنبه 25 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:21 ق.ظ

شما قرار نیست دیگه اپ کنی !!!

آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآپ کن

سلام سحر جان
یه مدت نبودم به زودی آپ می کنم
شاد باشی

سحر یکشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:27 ب.ظ

آورین
بیا بگو کجا غیبت زده بود

راستش خیلی وقت بود حس میکردم به یه خلوت با خودم نیاز دارم! مسافرتی هم که قبلش رفته بودم چون با بقیه (خانواده) بود، اونقدر تنها نبودم که با خودم خلوت کنم به زندگیم و خودم فکر کنم! به هر حال هر کسی یه جوری انرژیش رو تجدید می کنه. من هم به شدت به این خلوت نیاز داشتم
اما از این که بگذریم سحری بالاخره رفتم جایی که مایکل سالها توش نفس کشیده ... خدای من نمی دونی چه حال و روزی داشتم دقیقا شبیه این دو حالت بودم
ممنون از احوالپرسیت
شاد باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد