ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
روزها و شب ها
دورادور به نظاره نشسته ام
تا شاید، ...
از کوچه پس کوچه های دلتنگی ات
گذر کنی و به این همیشه منتظر برسی.
نمی دانم کیستی
یا کجا باید در انتظار آمدنت بمانم،
اما بدان در جستجویت
هر روز عاشق تر شده ام.
آری در پستوی خیال من،
تندیس عشق توست که ستودنیست تا جاودانگی؛
همچنان روزهای نیامده
همچنان لحظه های عاشقی من بی تو
گذشته و آینده را با هم دارد!
بی نشانه رهایم نکن
دستانم تهی از مهربانی دستان توست.
کـــــــــــــــــاش ...
کاش از پس همه این دیوانگی ها
مرا می دیدی
کاش مرا می یافتی
که عاجز شده ام از تکیه کردن!
تفاوت است میان بودن و شدن
در انتظار بودم و هر روز عاشق تر شدم
راه و بیراهه را به رخ نکش
در جستجویت هر دو را طی کرده ام!
حال می دانم بیراهه نیستی
اما،
ترسم از آن است که در شلوغی ها گم شویم
تو مرا پیدا کن
که سخت در انتظار آمدنت هستم
در انتظار اعجاز عشق زمینی
در انتظار دوستت دارمی راستین
عاااااالی بود


محشر بود
آورین آورین
جدا که خیلی قشنگ بود
من که خیلی خوشم اومد سیو شد تو کامی جان تا بعدا بنویسمش
دزدی ادبی به این میگن هااااااااااااااااااااا
ممنون لطف داری البته به پای نوشته های تو که نمیرسه


چندان تفاوتی هم نداره چیزی که تو ذهن ما باشه تو ذهن آراس هم هست پس خواه نا خواه به اشتراک گذاشته میشه!
شاد باشی
خاله جون عالی بید
ی حس جالبی بهم دست داد ک الان فابل توصیف نبید
ی سوال:نوشته خودت بییییییییییییییید؟؟
ممنون لطف داری
آره نوشته خودمه می دونی تو چه فکری بودم که نوشتمش؟ تو فکر پیدا کردن عشق حقیقی و داشتم آهنگ One more chance مایکل رو گوش می کردم
همون اصرار مادر جون و یک سری مسائل جانبی باعث شده این روزها این موضوع زیاد تو ذهنم تداعی بشه!
اعتماد کردن خیلی سخته و درست همون لحظه که با خودت میگی انتخابم درسته و باید تکیه کنم به این انتخاب، متوجه میشی اوه نه اشتباه کردی!
شاید من هم مثل مایک هرگز گمشده خودم رو پیدا نکنم اما تا آخرین لحظه عمرم دنبالش می گردم شاید روزی برسه که قلب و عقلم هر دو گواهی بدن خودشه پیداش کردی! شاید ...
شاد باشی
بابا مانی ،میگم چند روزه انرژی های طبیعت کم شده،تو از اون سر دنیا داری انرژی میفزستی واسه عشق گمشده ات؟!!
از شوخی گذشته کافیه به چیزی با همه وجود و علاقه فکر کنیم تا به دستش بیاریم،شاید راز عشق و زندگی همین باشه....
چه خوبه که تعریف هیچکس از عشق با دیگری یکسان نیست،خیلی هیجان انگیزه
موفق باشی
هاهاها آره ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار بودن تا انرژی بفرستیم پیداش کنیم!


در مورد همه چیز این حرفت رو قبول دارم که خواستن=توانستن اما در مورد عشق یا پیدا کردن شخصی که صادقانه ابراز عشق کنه متاسفانه باید بگم قبول ندارم حداقل برای من به دلیل یک سری مسائل محقق نشده و بعید میدونم در آینده هم این اتفاق بیفته! شاید هم شبیه اون موضوعه که چیزی از بس بهمون نزدیکه که از نزدیکی نمی بینیمش!
آره خیلی جالبه که هر کسی تعریف مجزایی از عشق و زندگی داره اما کاش صادقانه بود ... کاش به جای شرایط، انسان ها ارزیابی میشدن!!!
شاد باشی سنیوریتا
مانی تو یه خوزده شرایطت سخته، انتخاب کسی که واقعا عشقو به تو بده بدون این که شزایط دنیایی تو رو بسنجه از همه سخت تر....
(از این به بعد اینجوری برو بیرون!)
شاید باید عین افسانه اون پادشاهی بشی که به همه میگفت هیچی نداره و هیچ خبری نیست تا دیگران خود واقعی و انسانی پادشاهو ببینن
اما نترس،خیلی زود هم تصمیم نگیر امیدوارم خیلی زود روبه راه بشی ....
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر ،کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می نشود گشته ایم ما،گفت آنچه یافت می نشود آنم آرزوست...
دقیقا زدی تو خال مشکل اصلی من همینه هر بار هم خواستم کسی متوجه نشه نشده بالاخره به نوعی وارد زندگیم که میشه متوجه میشه و همین موضوع باعث میشه حقیقت درونش رو بهم نشون نده!
عاشق این شعرم اون هم با صدای فرامرز اصلانی ...
گفت آنچه یافت می نشود آنم آرزوست
اتفاقا مادر جون هم روی همین موضوع تاکید داره که فقط انتخاب خودش رو تایید می کنه و معتقده اگر کسی رو خودم انتخاب کردم باید این فیلتر انتخابی رو رد کرده باشه! می بینی تو چه مصیبتی گرفتار شدم! انتخاب مادر جون از نظر عقلی تایید شده هست اما هنوز با احساسم درگیرم!
نوشته جالبی بود



خداییش حق داری فکرت مشغول باشه آخه مسئله مهمیه و این یکی از مهمترین تصمیمایی هستش ک هر کس تو زندگیش باید بگیره.
منم باهات موافقم مانی جان.اعتماد کردن خیلی سخته.
چند وقتی هستش ک یک سری اتفاقات اطراف من میفته ک مطمئن شدم اعتماد کردن سخته .
ولی تو این روزا ب ی چیزی رسیدم : اینکه زمانی ک عقلت اون رو تایید کنه مطمئن باش ک قلبتم اون رو تایید میکنه .
مانی امیدوام ک هیچ کس بر اساس احساس تصمیم نگیره و عقل همراهش باشه . آدم با احساس ب هیچ جا نمیرسه . کاش بتونم مانی این حرفمو ب دوستم ثابت کنم تا زندگیش رو ب خاطر احساسی بودن از دست نده
مانی جان از صمیم قلب برات آرزوی خوشبختی میکنم .
اما من میگم باید هم عقل هم احساس تصمیمی در این مورد رو تایید کنن فقط عقل یا فقط احساس نتیجه ای جز شکست نداره!
امیدوارم دوستت بدون تعقل تصمیم گیری نکنه تصمیمی که توش دخالت عقل نباشه کلا نباید اسمش رو گذاشت تصمیم باید بهش گفت طوفان آنی احساسات!
ممنون از آرزوی زیبات دوست عزیزم من هم متقابلا برات بهترین ها رو آرزومندم
شاد باشی
ولی باید بیشتر عقل تو تصمیم گیری دخالت داشته باشه
ک اونم تا حدودی برای اشخاص اطراف من محاله 


امیدوارم این چیزی ک تو میگی باشه و دوستم ی خرده فکر کنه . این تصمیمی ک گرفته خیلی عجولانه بوده
راستییییییییییییییییییییی من و سحرو دعوت نکنیا بد میبینی.سحر قراره بیاد تهران باهم بریم برای جشنت لباس بخریم
وااااااااااااااای یاد اون بحث افتادم ک میگفتم برم جشن خواهرزاده چ کارا میکنم
من هم امیدوارم دوستت عجولانه تصمیم نگیره!



فعلا که به کل بی خیال ازدواج شدم! به مادر جون هم گفتم متاسفانه فعلا برام مقدور نیست ... تو این شرایط روحی اگه ازدواج کنم = بدبخت کردن خودم و یک نفر دیگه!!!
خیلی خسته ام از همه چیز! همیشه فشار زندگی رو من بوده اما متاسفانه چون هرگز اجازه ندادم اطرافیانم مطلع باشن و بار غمهاشون رو به دوش کشیدم، تصور می کنن من هرگز نباید مثل سایر انسانها غمگین باشم یا نیاز به تنهایی و خلوت داشته باشم! از همه دلگیرم از همه حتی خودم ... وقتی ندای درونم ازم میپرسه از زندگیم راضی هستم یا نه؟ وقتی میپرسه درست زندگی کردم یا نه؟! دیگه مثل سابق نمی تونم بهش جواب مثبت بدم!!!
متاسفم نمی دونم چرا اینها رو دارم به تو میگم
محبوبه یه چیزی رو تا به حال بهت نگفتم: تو بی ریا ترین و خالصانه ترین دوستی رو به من هدیه دادی به جرأت میگم بهترین دوستم بودی چیزی که وقتی حس کردم تنهام تنها تو توی ذهنم اومدی. قدر خودت رو بدون قلب پاک و بزرگی داری که از جنس نقش بازی کردن ها و ریاکاری آدمهای امروزی نیست
شاد باشی بهترین خاله دنیا
مانی تازه میخواستم بهت بگم ک اگر واقعا نمیتونی با این قضیه کنار بیای با مادرجونت حتما صحبت کنی ک این کارو خودت کردی
.باید بگم ک فعلا بهترین تصمیم رو گرفتی .
. 



کاملا درکت میکنم مانی چون تا حدودی این روزا تو موقعیت تو هستم.
دلیل درک نکردن اطرافیانت رو خودت گفتی.ولی من این خصوصیتت رو خیلییییییییییی دوست دارم.همیشه خودت سعی کردی و از پس مشکلاتت براومدی بخاطر اونه ک ب اطرافیانت نگفتی و همیشه هم بهترین راههارو انتخاب کردی
راستش منم بعضی موقع ها از راه حلات استفاده میکنم و همیشه ب دردم خورده
ب من نگی پس ب کی بگی خاله جون
مانی نظر لطفته . شرمندم کردی خاله جون.الان من اینجوریم مانی
تو هم یکی از بهترین دوستای من هستی و همیشه حضورت تو زندگی من تاثیر گذاربوده و هست و خواهد بود.
نبینم غمتو خاله جون
بله خودم هم میگم بهترین تصمیم همینه البته اگه مادر جون بذاره! تنها چیزی که باعث شده این چند روز اخیر کمتر اصرار کنه، همون حرفی هست که بهش گفتم! اینکه ازدواجم تو این شرایط باعث نابودی زندگی خودم و یک نفر دیگه میشه که با ورودش به زندگیم ممکنه کلا زندگیش نابود بشه!

ممنون از لطفت، همیشه به همه میگم سعی کنید مستقل باشید و رو پای خودتون بایستید اما این هم اضافه می کنم که این کار خیلی سخته در حدی که گاهی اوقات ممکنه بی اعتماد بشی، ممکنه گوشه گیر بشی، ممکنه هیچ کس درکت نکنه و در نهایت تنها بشی چون سایر افراد دنیا رو از دید تو نمی بینن و هر لحظه انتظاراتشون ازت بیشتر و بیشتر میشه!
خوشحالم که میگی راه حل های من کمکت می کنه، کاش برای خودم هم تو این برهه زمانی راه حلی وجود داشت اما افسوس ...
اون حرفها رو برای تعارف نگفتم، راستش دنیای امروز ما به انسان هایی مثل تو - بی ریا - نیاز داره خاله جون
شاد باشی
-همیشه به همه میگم سعی کنید مستقل باشید و رو پای خودتون بایستید اما این هم اضافه می کنم که این کار خیلی سخته در حدی که گاهی اوقات ممکنه بی اعتماد بشی، ممکنه گوشه گیر بشی، ممکنه هیچ کس درکت نکنه و در نهایت تنها بشی چون سایر افراد دنیا رو از دید تو نمی بینن و هر لحظه انتظاراتشون ازت بیشتر و بیشتر میشه!-
تا با اطرافیانت دچار همچین مشکلاتی نشی


این حرفاتو قبول دارم . تو نظر قبلی میخواستم بهت بگم ک پشیمون شدم ولی الان میگم:گفتم خصوصیتت رو دوست دارمو خیلی موقع ها هم میتونی ازش استفاده کنی ولی همین خصوصیت خوب ممکنه بعدا بهت ضربه بزنه.اینکه مشکلاتتو خودت حل میکنی خوبه ولی اینکه ب کسی نمیگی ممکنه توی دلت بمونه و بعدا برات مشکل ساز بشه
خواستم بگم ک ی خرده تو این خصوصیتت کار کنو تا حدودی تغییرش بده
نگران نباش تو ب زمان احتیاج داری
امیدوارم باز مثل اون روزی ک برای مادرجونت راه حل پیدا کرده بودی خوشحال باشیو از این حال و هوا دربیای
ممنون از آرزوی خوبت من هم حقیقتا امیدوارم مشکلات پیش اومده هر چه زودتر حل بشن یا حداقل کمرنگ تر!
حرفهات درسته اما برای من مقدور نیست! در وهله اول که تنهام بعد از اون هم وقتی اطرافیانم به من تکیه دادند نمی تونم تکیه گاهشون رو ویران کنم!
به هر حال ممنون از نظرت
شاد باشی