خوب، بد ... زندگی

به دنیای من خوش آمدید

خوب، بد ... زندگی

به دنیای من خوش آمدید

گرگ دهن آلوده ی یوسف ندریده

* یعنی خواب خوابم... دیشب خونه سانی بودیم… از ظهر با هم بودیم و شبم موندیم… بعد قشنگ مظلوم گیر آورده بودن… هی التماس از ساعت دوازده شب که بخوابیم… هی هر هر کر کر و نعععععع… بریم بگردیم… بریم  ***** بزنیم (همون نوشیدنی خودمون)… بریم حرف بزنیم… بریم… خلاصـــــــــــــه ساعت سه صبح بود که تونستم بخزم زیر پتو و کپه مرگمو بذارم…
خوش گذشت البته… کلی خندیدیم… دپ زدگیم تا حدود زیادی برطرف شد…
بعد الان فکم از شدت خمیازه پاره ست فقط…


* یه منشی داشتیم که کلا رو اعصاب بود… روزی سه دفعه می خواستم از پنجره پرتش کنم بیرون… شایسته بود روزی پونزده دفعه *ر داده بشه… از بس که بی ادب، پر رو و خنگ بود… بالاخره اخراجش کردم بعد به خودم گفتم راضیم ازت 


* دیشب قبل خواب گفتم کاش یه اتفاقی می افتاد بعد خیلی شیک تو خواب عینش اتفاق افتاد! آخه چرا تو خواب؟ خب چی میشه حقیقی باشه؟! 


* اصولا آدما خیلی منفعت طلبن قبول دارید؟!  


* من مرده این شعرم…


ای یار جفا کرده ی پیوند بریده
این بود وفاداری و عهد تو ندیده
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گرگ دهن آلوده ی یوسف ندریده
ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند
افسانه ی مجنونِ به لیلی نرسیده
در خواب گزیده لب شیرین گلندام
از خواب نباشد مگر انگشت گزیده
بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم
چون طفل دوان در پی گنجشک پریده
مرغ دل صاحبنظران صید نکردی
الا به کمان مهره ی ابروی خمیده
میلت به چه ماند؟به خرامیدن طاووس
غمزت به نگه کردن آهوی رمیده
گر پای به در می نهم از نقطه ی شیراز
ره نیست تو پیرامن من حلقه کشیده
با دست بلورین تو پنجه نتوان کرد
رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده
روی تو مبیناد دگر دیده ی سعدی
گر دیده به کس باز کند روی تو دیده


اگه گفتید شاعرش کیه؟!!! 

نظرات 2 + ارسال نظر
mahsa پنج‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1392 ساعت 01:25 ق.ظ

سعدی شیرازی

به چشم بسته غیب گفتن اعتقاد داری؟! :لول

jojofz یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 02:12 ق.ظ

سعدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد