خوب، بد ... زندگی

به دنیای من خوش آمدید

خوب، بد ... زندگی

به دنیای من خوش آمدید

قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد

میم مثل ...

نون مثل نوشتن ...

همیشه برای دلم می نوشتم و این بار ...

برای روزها می نویسم ... روزهایی سرشار از بودن ها و نبودن ها

برای داستان هایی می نویسم که هیچ گاه نوشته نشدند

برای شعرهایی که هیچ گاه نسرودم

برای کسانی که هرگز نبودند

برای لحظه هایی که از یاد رفتند

برای جملاتی که گفته نشدند

برای ثانیه هایی که نبودند

می نویسم ...

برای رویاهایی که از دست رفتند

برای بهارهایی که نیامدند

می نویسم ...

برای کاغذهایی که پاره نشدند

برای کتاب هایی که خوانده نشدند

می نویسم ... برای چشم هایی که ندیدم

برای بسته هایی که هیچ گاه به مقصد نرسیدند

برای راه هایی که طی نشدند

برای فاصله هایی که از بین نرفتند

برای من و تو که با هم نشدیم

برای احساساتی که بیان نشدند

برای منطق هایی که درست نبودند

برای عشق هایی که منطقی نبودند

برای منطق هایی که عاشقانه نبودند

برای او که به آینده نمی رسد

برای من که هنوز در گذشته مانده ام

برای او که رفت

برای تو که برنگشتی

می نویسم ... برای این خطوط که تمام می شوند


میم مثل ...

خیلی وقته نیومدی سر بزنی، تو که نیای و نخونی حرفهام رو دیگه دلم به نوشتن نمیره. یه سری بزن، یه چیزی بگو ... از خودت، زندگی، اوضاعت، هر چند ازت زیاد بی خبر نیستم اما تو برام خبر بیار! یه روز بیا اینجا و حرفهام رو باز بخون و فقط یه جواب بده: زندگی وفق مراده؟ روزهات شیرینه؟ سرزمین عاشقیت پابرجاست؟ دل نازنینت هم آرومه؟ بیا بگو چه خبر ...

بیا بگو تا من بگم از دل و روزمره و زندگی و دلتنگی ...

امروز یاد 10 آذر افتادم ... من و انتظار یه جواب ... بقیه ش هم تو به یاد بیار که گفتن هر کلمه ش داغ دلمه ... خاطرات ....

خاطــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرات ...


من نشانی از تو ندارم، اما نشانی ام را برای تو می نویسم:

در عصرهای انتظار، به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی بشو. کلبه غریبی ام را پیدا کن، کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی ام! در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن! مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق عصاره انتظار پشت دیوار دردهایم نشسته ام!


خداحافظ فراموشی ناپذیرترین پس کوچه های خاطرات من و ...


پ.ن:

1- عنوان این مطلب از آهنگ شکنجه گر داریوش

2- این صریح ترین و آخرین نوشته من درباره ... هست زین پس نوشته های من (اگر نوشتنی در کار باشد) در این باره خصوصی خواهند بود.

همینجوری!

سلام به همه دوستان و خوانندگان وبلاگ

مدتیه کم پیدا شدم می دونم بهانه و دلیل نمیارم فقط میگم مشغول زندگی بودم نه روزمرگی

نوروز باستانی رو به همه شما تبریک میگم و بابت این تبریک دیر هنگام عذرخواهی می کنم! امیدوارم سال خوب و خوشی پیش رو داشته باشید و بتونید از درون متحول بشید


این هم یه نوشته همینجوری ... 


برقص ساده من ...

ساده ترین حادثه لبخندت، همین تصور رقص توست

جهان بی وقفه می رقصد، تو از جهانت کمتری؟!

زمزمه کن آواز را که تو را به حرکت می خواند،

بدهکار هیچکس نیستیم،

لعنت به آن ناصحی که صلاح روح مرا بیش از من، که با آن زنده ام می داند!

برقص عزیز،

اگر شادیت می خواهد که همه چیز بهترین باشد ...

و اگر غم هایت نگاهت را به خرابی ها بی تفاوت می کند

پس برقص ...

سازش با من، آوازش با آسمان، طراوتش با عشق ...

حتی اگر باورت هم نداشتند، حتی اگر زخم پاهایت به میان آمد.

من هستم ساده صبور من، تو فقط برقص،

همین ...

... جهان بی وقفه می رقصد، تو از جهانت کمتری؟! برقص ساده من ...

تبریک

نور مهتابی به شبهام

مثل آفتابی تو رویام

مثل یک نسیم عشقی مادر

با تو من مالک دنیام

تو خود عشق و صفایی

نعمتی از اون خدایی

تو طراوت بهاری مادر

تو صدای بی صدایی

تو صدای بی صدایی

با تو من به وسعت ستاره ها خوشبختم

بی تو من گدا و با تو مادرم صاحب صد تختم

ای تو آبادی من در اوج ویرانی ها

با وجودت با سعادت، بی تو من بدبختم

مـــــــــــــــــــــــادر

مـــــــــــــــــــــــادر

دل تو آفتابیه، آسمونش آبیه

بگو مادر، بگو مادر قلبت از من راضیه


ترانه مادر با صدای رضا صادقی (از اونجاییکه یکی از کارهای قدیمیش هست و تو استودیو ضبط نشده متاسفانه از کیفیت خوبی برخوردار نیست اما من همیشه عاشقش بوده و هستم و امیدوارم این هدیه ناچیز رو از من پذیرا باشید)


سحر جان تولد مادر محترمت رو تبریک میگم می دونم دیر شده اما نوشته ات رو همین امروز خوندم و متاسفانه امکان اینکه نظر بذارم نیست که اونجا هم تبریک بگم. وقتم خیلی کمه و باید سریع برم وگرنه خودت که سابقه جشن گرفتن هامون رو می دونی اینطوری نیست کلی شلوغ کاری می کنیم!

این آهنگ هم حتما امشب به نوشته اضافه می کنم از طرف من به مامان پیشکش کن البته می دونم در مقابل ارزش های یک مادر خیلی ناچیزه اما امان از این فاصله که اجازه نمیده تبریکم مناسب باشه!

راستی وقتی آراس داداشم میشه خب فقط مامان سحر نیست مامان خودم هم میشه، سلام برسون و از طرف پسرش تبریک بگو در ضمن یادآوری کن سحر داداشش رو خیلی اذیت می کنه باید تنبیه بشه دیگه اینکه تا می تونی پیش مامان زیر آب سحر رو بزن (این قسمت رو فقط آراس بخونه)

اوه باز خود درگیری پیدا می کنیم با این نسبت های پیچیده! آخه سحر علاوه بر خواهر، خاله هم میشه پس مامانم میشه مادر بزرگم!

از شوخی که بگذریم صمیمانه بهت تبریک میگم مطمئن باش یکی از خوشبخت ترین افراد دنیا هستی چرا که فرشته ای به نام مادر کنارت هست

امیدوارم مامان همیشه شاد و سلامت باشه و تو در کنارش از آرامش حقیقی زندگی برخوردار باشی


پ.ن : من رو که می شناسی اهل رسمی صحبت کردن نیستم علاوه بر این مامان خودم هم میشه دیگه شرمنده مامان رو شما خطاب نکردم بذار به حساب صمیمیت و حس نزدیکی که مادر یکی از بهترین دوستهام برام مثل مادر خودم عزیزه

کـــــــــــــــــاش ...!

روزها و شب ها

دورادور به نظاره نشسته ام 

تا شاید، ...

از کوچه پس کوچه های دلتنگی ات

گذر کنی و به این همیشه منتظر برسی.

نمی دانم کیستی 

یا کجا باید در انتظار آمدنت بمانم،

اما بدان در جستجویت

هر روز عاشق تر شده ام.

آری در پستوی خیال من،

تندیس عشق توست که ستودنیست تا جاودانگی؛

همچنان روزهای نیامده

همچنان لحظه های عاشقی من بی تو

گذشته و آینده را با هم دارد!

بی نشانه رهایم نکن

دستانم تهی از مهربانی دستان توست.

کـــــــــــــــــاش ...

کاش از پس همه این دیوانگی ها

مرا می دیدی

کاش مرا می یافتی 

که عاجز شده ام از تکیه کردن!

تفاوت است میان بودن و شدن

در انتظار بودم و هر روز عاشق تر شدم

راه و بیراهه را به رخ نکش

در جستجویت هر دو را طی کرده ام!

حال می دانم بیراهه نیستی

اما،

ترسم از آن است که در شلوغی ها گم شویم

تو مرا پیدا کن

که سخت در انتظار آمدنت هستم

در انتظار اعجاز عشق زمینی

در انتظار دوستت دارمی راستین

فروم

سلام دوستان عزیز، وقتتون بخیر

از همین تریبون اعلام می کنم به یه موفقیت چشمگیر دست پیدا کردم!

من تجربه کار با صفحات وب رو داشتم اما هرگز خودم به شخصه برای تولید وب سایت یا فروم اقدام نکرده بودم. اما دیروز به فکرم رسید بد نیست امتحان کنم و از اون جایی که باید تو کل کل با صفحات پی اچ پی پیروز میشدم تونستم اولین فروم رو راه اندازی کنم! البته فعلا در حد یه فروم آزمایشی هستش اما حالا که تونستم این کار رو انجام بدم حتما روی یه سرور مطمئن نسخه اصلیش رو آپ می کنم.

برای خودم جالب بود بدون داشتن اطلاعات کافی به شکلی کاملا غریزی این کار رو انجام دادم! به خودم تبریک میگم!!!